انبان ما!

بلبلي از جلوه گل بيقرار
گشت طربناک به فصل بهار

در  چمن آمد غزلي نغز خواند
رقص کنان بال و پري برفشاند

پهلوي جانان چو بيفکند رخت
مورچه اي ديد به پاي درخت

خنده کنان گفت که اي بيخبر
مور نديدم چو تو کوته نظر

روزنشاط است گه کار نيست
وقت غم و توشه انبار نيست

مور بدو گفت بدين سان جواب
غافلي اي عاشق بي صبر و تاب

روز  تو يک روز به پايان رسد
نوبت سرماي زمستان رسد

همچو من اي دوست سرايي  بساز
جايگه توش و نوايي بساز

تو به سخن تکيه کني من به کار
ما هنر اندوخته ايم و تو عار

گل دو سه روزي است تو را ميهمان
مي بردش فتنه باد خزان

چون که مهي چند بدين سان گذشت
گشت خريف و گه جولان گذشت

چهر چمن زرد شد از تندباد
برگ زگل , غنچه ز گلشن فتاد

ديد که هنگام زمستان شده
موسم هشياري مستان شده

خرمنش از برق هوا سوخته
دانه و آذوقه نيندوخته

اندهش از ديده و دل نور برد
دست طلب نزد همان مور برد

گفت که در خانه مرا سور نيست
ريزه خور مور به جز مور نيست

رو که در خانه خود بسته ايم
نيست گه کار و بسي خسته ايم

دانه و قوتي که در انبان ماست
توشه سرماي زمستان ماست

...

ديگر شك ندارم ، كه از دنياي " كاش ها " نمي گذرم ! خواهم ماند !

فاطمه!

«وقتی پیامبر اسلام می‌گوید فاطمه یکی از چهار زن بزرگ جهان است، وقتی که در برابر همه رنجها و پریشانی‌ها و همه غمهای زندگی فاطمه، پیغمبر به او تسلی می‌دهد که «نمی‏خواهی بانوی همه زنان جهان باشی؟» اینها تعارف نیست که یک مرد به دخترش می‌گوید! پیغمبر چنین تعارفها را ندارد!... وقتی می‌گوید تو می توانی بانوی همه زنان جهان باشی، به معنای این نیست که تعارف کرده باشد و هم به معنای آن نیست که برای پیروان خود یک بت ساخته باشد که فقط او را بپرستند و یک معبود که ستایشش کنند و یک ممدوح که فقط مدحش را بگویند و یا یک قربانی که فقط عزاداری کنند؛ بلکه به عنوان یک سرمشق او را بشناسند و از روی زندگی‌اش درس بیاموزند و عمل کنند. این به معنای «سیده‌ زنان عالم» است.

 

چگونه می‌توان آموخت؟ آنچه می‌خواهم بگویم درس آموختن از این شخصیت است. وقتی که مثلا مساله فدک در زندگی فاطمه مطرح است باید دید از آن چه می‌توان آموخت؟ من قبلا گفته‌ام تکیه حضرت فاطمه برای پس گرفتن فدک فقط کوششی برای باز گرفتن یک مزرعه کوچک نیست. اینقدر نباید دعوت فاطمه و مبارزه فاطمه را کوچک کرد و تحقیر کرد. برای اینکه مبارزه برای پس گرفتن فدک، و اعلان غصب فدک بطور مداوم به عنوان نشان دادن نشانه‌ای و مظهری از غصب و انحراف در ر‍ژیم حاکمی است که فاطمه با آن مخالف است. این یک نمونه سیاسی است برای نشان دادن همیشگی رژیمی که الان روی کار آمده و علی‌رغم تمام توجیهات دینی و وجهه‌های اصحاب، بر اساس حق و عدل و قانون و اسلام عمل نکرده است و نمونه‌اش فدک، که اگر یک تومان هم باشد، بزرگترین ارزش را دارد.... امروز نه فدک است و نه این تصادم هست و نه انتخابات سقیفه. خیال نکنید که یک موضوع تاریخی است، نه. این موضوعات زنده است و باید تکرار بشود، اما نه به عنوان موضوعات تکراری تاریخ که هر سال باید فقط یادآوری بشود بلکه به عنوان اینکه طرح شود و از آن درس گرفته شود. چه درسی؟ درسی که می‌توان از بزرگترین مظهر مادری در تاریخ اسلام و نمونه اعلای یک زن در خانه، دارای همسر و پرورنده فرزند- آنچنان همسری و اینچنین فرزندانی- گرفت: چنین زنی که در تمام مدت عمرش از طفولیت تا ازدواجش و از ازدواجش تا مرگش، به عنوان یک عنصر مسئول در سرنوشت امت، فکر، عقیده، مبارزه و حق پرستی و همچنین در مقابل انحراف و در غصب و ستمی که در جامعه‌اش بوجود می‏آید، احساس مسئولیت می‌کند و در متن درگیری‌های اجتماعی حضور دارد و تا لحظه مرگش خاموش نمی‌نشیند، علی‌رغم اینکه می‌داند در این مبارزه پیروز هم نخواهد شد!

 

همچنین امروز او می‌تواند زن مسلمان را بسازد. او به عنوان یک مادر در مرحله‌ای که دختری چون زینب می‌پرورد و پسرانی چون حسن و حسین (ع)، و به عنوان یک بعد دیگر زن متعالی و مثالی، همسر به عنوان کسی که در تنهایی‌ها و سختی‌ها ، نقش‌ها و عظمتهای علی (ع) پا به پای اوست و همچنین به عنوان یک زن مسئول اجتماعی، کسی که از بدو تولد تا لحظه‌‌ای که پدرش را تنها به زمین گذاشت و در غربت دفن شد و در خاموشی، باز یک لحظه از مبارزه نایستاد: در جبهه خارجی با کفر تا هجرت و در جبهه داخلی با انحراف و قتل تا لحظه مرگ، حتی بعد از مرگ نیز که: «علی مرا پنهان دفن کن تا بر گور من گرد نیایند و هم بر عزای من مراسمی برپا نکنند و بر من نماز نخوانند و مراسمی بپا ندارند تا به نام من قدرتی که هم اکنون بر روی کار آمده قدرت خود را توجیه دینی نکند» زنی که حتی مردن و دفن شدنش را می‌خواهد وسیله‌ای کند برای مبارزه در راه حق و محکوم کردن ابدی و همیشگی غصب. این است «چگونه امروز زن مسلمان بودن»!

                                                                         معلم شهيد!

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار !

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند                  نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش              که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

زملک تا ملکوتش حجاب بردارند                  هر آنکه خدمت جام جهان نما بکنند

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق               لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار         که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

ز بخت خفته ملولم ،بود که بیداری                   به وقت فاتحه ی صبح یک دعا بکند

بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد            مگر دلالت این دولتش صبا بکند!


وطن!

موطن آدمي را بر هيچ نقشه اي نشاني نيست

موطن آدمي تنها در قلب كساني ست

كه دوستش مي دارند !


سمپاد

به نام دادار دادگستر و درود بر محمد (ص) و سلاله ي پاكش !

ادبيات ا  فروردين 91   تيز هوشان

 

1-     در عبارت «بخشايندگي او را ستوده‌اند» بخشايندگي به چه معناست؟

2-     « پندنيوشان»، يعني كساني كه ...

3-     با توجه به بيت « قطره‌ي علم است اندر جان من وارهانش از هوا و زخاك تن» مرجع ضمير متصل (ش) كدام است؟

4-     عبارت «هست كننده از نيستي، نيست كننده پس از هستي» چه آرايه‌اي دارد؟

5-     « بركار بودن»، يعني ..... .:

6-     كلمه‌ي مشخص شده در بيت «چو ده سال شد زان زمين كس نبود/ كه يارست با وي نبرد آزمود» به چه معناست؟

7-     نمونه‌ي اعلاي حماسه در ادب فارسي، كدام كتاب است؟

8-     فعل مشخص شده در مصراع «دگرها شنيدستي به اين هم شنو» چه فعلي است؟

9-     «قالب شعري» شاهنامه‌ي فردوسي چيست؟

10- كدام قالب‌هاي شعري است كه براساس شكل نام‌گذاري نشده‌اند؟

11- «بيازيد چنگ» به چه معناست؟

12- مشبه به در بيت «چو رستم ز چنگ وي آزاد شد/ به سان يكي تيغ پولاد شد» كدام است؟

13- « چنان چون شده باز جويد روان» يعني .........

14- كتاب « سمك عيار» در چه قرني نگارش يافته است؟

15- مفعول «مصراع» آتشم را بكش به لختي آب» كدام واژه است؟

16- « آتشين» چه صفتي است؟

17- « هرم» چه معني مي‌دهد؟

18- «شيللر» را با كدام شاعر آلماني هم سنگ و برابر دانسته‌اند؟

19- نام ديگر قطعات ادبي چيست؟

20- «از سعدي تا آرگون» اثر كيست؟

21- «سخن نه بر جايگاه»، يعني ....... :

22- كدام تركيب غلط املايي دارد؟ «قايت و نهايت، افراط و تفريط، وظيفه‌ي خطير»

23- عبارت «از ترس تهمت حرام زاده‌گي قريو شادي سر داده بودند» چند غلط املايي دارد؟

24- داستان نويس دانماركي قرن 19 كه در زمينه‌ي نوشتن داستان‌هاي كودكانه شهرت دارد كيست؟

25- كدام باستان شناس تقاضا كرده كه پس از مردن در مسجد جامع اصفهان دفن شود؟

26- معناي «غارب» چيست؟

27- «در بيرنگ اسب، حرفي به كارش بود»، يعني .......... :

28- «خلف صدق» به چه كسي گفته مي‌شود؟

29- شهرت «عارف قزويني» به ساختن كدام نوع شعر، در عصر مشروطه است؟

30- «ستاره‌مان از اول مطابق نيامد»، يعني .........:

31- امضاي «دهخدا» در روزنامه‌ي صوراسرافيل چه بود؟

32- بيت «آن كسي را كه در اين ملك سليمان كرديم/ ملت امروز يقين كرد كه او اهرمن است» چه آرايه‌اي دارد؟

33- «عظم بطن»، يعني ........... :

34- «آخره» كدام قسمت بدن اسب است؟

35- اصطلاح «ماده‌ي تاريخ» به چه معنايي به كار مي‌رفت؟

36- كدام اثر از دكتر زرين كوب نيست؟ « نقد ادبي، از چيزهاي ديگر، ريشه در ابر.

37- كلمه‌ي مشخص شده در عبارت «هنر اسلامي ملجئي پاك‌تر و نمايشگاهي امن‌تر از مسجد نداشته است» به چه معناست؟

38- تفاوت عمدي فرهنگي غربي و فرهنگي اسلامي در چيست؟

39- در مصراع «بگفت اندرين نامه حرفي است مبهم» نامه به چه معني است؟

40- در بيت «به فرزندان و ياران گفت چنگيز/ كه گر فرزد بايد، بايد اين سان» منظور از فرزند كيست؟

 

                                                                                    "   تمام "

 

 

 

               باد به جستجوي تو

دفتر من را ورق مي زند

خوب به رفت و آمد نفسم نگاه كن

در اين عرق ريزان،

اي سنگ بزرگ من!

نسيمي مي طلبم!

در كجا

مي وزي و به من نمي رسي

چنانكه كوهي به كوهي ! ؟

 

 

                                                                            دلم، يك كم! برايتان .......شده بود  !              

 

نقل قول 2

سر دلبري!

در باره سر دلبري مولانا، همين قدر مي توانم بگويم كه "من خود ، صيدي بودم، نه صياد"! اين مولوي بود كه تير عاشقي و دلبري اش را، ازميان انبوه  كاغذ هاي باطله ،در كمان آن كتاب كوچك و كهنه به سوي من رها كرده او مرا در كام عشق خود كشيد و ناگهان احساس كردم، آنچنان مجذوب و شيفته اش  شده ام

كه بي اختيار به دنبال او به راه افتاده ام.

حال من در دست او، همان گونه بود كه، حال او در دست عشق : گربه در انبان، پر كاهي در مصاف تند باد ، سايه اي جوياي نور  و آهويي شكار شيري .

خجل بودم از اينكه ميزبان كسي چون اويم، خجلتي تو ام با افتخار!!!

                                                       هاتف

بي حيا !

اصغر و اسكارش! نقل قول

 

اصغر سر سفره‌ی این ملت جلوس کرد و با نان و نمک مردم سکوی مرتفعی ساخت تا روی آن بایستد و فریاد بزند كه؛

 
در ایران همه دروغ می گویند. زن، شوهر، پدر، مادر، فرزند، کارگر، کارمند، معلم،
...

 
لذا سرزمین ایران محیط مناسبی برای تربیت فرزندان ایده آل اصغر فرهادی نیست
.

 
در ایران کرسی قضاوت فشل است. نه عدالت دارد و نه فراست
.

 
اسلام ایران، اسلام خرافاتی است
.

 
نسل سوم انقلاب زیر یوغ خودرأیی و استبداد پیشینیان خود می سوزند و تحمل
می کنند، اما در آخر طاقت آن ها سر آمده، حصار را می شکنند و با نسلی که از گذشته‌ی خود پشیمان شده و راه نجات را غلتیدن در دامن امريكا می داند، همراه می شود.

 

به نظر مي زسد اصغر شكار جاسوسان آمريكا و اسرائيل شد تا با تزریق حمایت های مادی و معنوی، جانی دوباره بگیرد و همچنان از دلیل جدایی ها بگوید

 . نام "جدایی نادر از سیمین" و سازنده‌ی آن که یک گل طلایی به دروازه‌ی خودی زده، عرق شرم و زبونی ناشی از خیانت و وادادگی را بر پیشانی‌ امان نشاند!!!

چقدر ...ند آناني كه به اصغر (كوچك) و اسكارش مفت خرند!


براي اين روز هايتان2

براي اين روز هايتان (پيش-سبك هندي) درس 8

*)-کدام گزینه درست است؟

1- سبک هندی در ایران از قرن 12 آغاز شد

2- سبک هندی در قرن 11 به ابتذال و انحطاط کشیده شد.

3- حافظ از شاعران قرن 11سبک هندی در ایران است .

4- افراط دروقوع گویی موجب پیدا شدن واسوخت گردید

*) - کدام گزینه غلط است؟

1- اظهار نامرادی و یأس از ویژگی های زبانی سبک هندی

2- آوردن ترکیبات غریب و نا مأنوس از ویژگی های زبانی سبک هندیست.

3- توجه به معنی و مضمون و رها کردن زبان از ویژگی های فکری سبک هندیست.

4- حسن تعلیل از ویژگی های ادبی سبک هندیست.

*)-کدام گزینه جزءِ ویژگی های فکری سبک هندیست؟

1- پیچیدگی و ابهام در کلام

2- مضمون سازی و جستجوی معنی بیگانه

3- به کارگیری اصطلاحات و لغات مردم عامّه *

4- بیان احوال شخصی وعواطف مربوط به زن و فرزند

*)- شاعر سبک هندی از طریق کدام آرایه ی ادبی به مضمون سازی می پردازد؟

1- تشخیص ، تشبیه

2- حس آمیزی ، استعاره

3- تمثیل ، ارسال المثل

4- همه ی موارد *

*)- هدف شاعر سبک هندی از مضمون سازی چیست؟

1- تفاخر شاعری

2- ایجاد معنی بیگانه

3- برتری بر سبک عراقی

4- کاربرد آرایه های ادب

*)- گزینه غلط کدام است؟

1- اسکندر نامه از متون نظم سبک هندی است.

2- جهانگشای نادری تألیف میرزا مهدی خان منشی استر آبادی است .

3- کتاب مجمل التواریخ از جمله نمونه سبک بین بین است.

4- گیتی گشا تألیف صادق نامی است.

سوالات کوتاه پاسخ:

1- شاعر در مصرع« ای دفتر حسن تو را فهرست خط و خال ها»حسن خداوند را به چه چیزی تشبیه کرده است؟

2- در بیت بالا «خط و خال» نماد چیست؟

3- در مصرع«تفصیل ها پنهان شده در پرده ی اجمال ها» بین واژه های تفصیل و اجمال چه آرایه ای حاکم است؟

4- در بیت دوم درس چه نوع تشبیهی وجود دارد؟

5- اسلوب معادله در کدام ابیات دیده می شود؟

6- «مغرب ادبار و مشرق اقبال »، چه اضافاتی هستند؟

دربیت دوم درس بین چه کلماتی آرایه تضاد وجود دارد؟

«پیشانی عفو» چه نوع اضافه ای است؟

مراعات نظیر را بین کلمات بیت سوم درس بیابید.

10- در مصرع «آیینه کی برهم خورد از زشتی تمثال ها» شاعر از چه صنعتی برای اثبات کلام خود بهره برده است؟

11-«خاراستدلال ها »چه اضافه ای است؟

12-«دامن ریشه ریشه شدن» کنایه از چیست؟

سوالات بلند پاسخ :

1- در مصرع « کان شمع سامان می دهد از شعله زرین بال ها» بال وپر سوخته پروانه چگونه سامان می پذیرد؟

2- نگرش صائب نسبت به عقل در بیت 5 درس چگونه است ؟این نگرش چه شباهتی با نگرش مولانا دارد؟

3- در درس سررشته آمال ها چگونه صائب تضاد عشق و عقل را مطرح می کند؟

4- درمصرع« با عقل گشتم همسفر یک کوچه راه از بی کسی» چرا شاعر همسفر عقل شده است؟

5- مصرع« هرشب کواکب گم کنند از روزی ما پاره ای » اشاره به چه اعتقادی در گذشته دارد؟

6- در بیت 6 چه آرایه هایی وجود دارد؟

7- چرا شاعر خود را به« قرعه ی رمال ها » تشبیه کرده است؟

8- «ش»در زلفش به دستم می دهد سر رشته ی آمال ها منظور کیست؟

9- زلف در مصرع بالا چه می کند توضیح دهید؟

                                                                                               تمام!

چنان بر خود گوارا ساز نوش و نيش دوران را

                                                      كه گر تيغ از گلويت بگذرد آب است پنداري !!!

                                                                                                 بيدل.

رودکی!

رودکی

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب

با صد هزار نزهت و آرایش عجیب

شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان

گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب

چرخ بزرگوار یکی لشکری بکرد

لشکرش ابر تیره و باد صبا نقیب

نفاط برق روشن و تندرش طبل زن

دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب

آن ابر بین، که گرید چون مرد سوکوار

و آن رعد بین، که نالد چون عاشق کئیب

خورشید را ز ابر دمد روی گاه‌گاه

چونان حصاریی، که گذر دارد از رقیب

یک چند روزگار، جهان دردمند بود

به شد، که یافت بوی سمن باد را طبیب

باران مشکبوی ببارید نو به نو

وز برگ بر کشید یکی حلهٔ قشیب

کنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت

هر جو یکی که خشک همی بود شد رطیب

تندر میان دشت همی باد بردمد

برق از میان ابر همی برکشد قضیب

لاله میان کشت بخندد همی ز دور

چون پنجهٔ عروس به حنّا شده خضیب

بلبل همی بخواند در شاخسار بید

سار از درخت سرو مرو را شده مجیب

صلصل به سر و بن بر، با نغمهٔ کهن

بلبل به شاخ گل بر، با لحنک غریب

اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد

کاکنون برد نصیب حبیب از بر حبیب

ساقی گزین و باده و می خور به بانگ زیر

کز کشت سار نالد و از باغ عندلیب

هر چند نوبهار جهان است به چشم خوب

دیدار خواجه خوب تر، آن مهتر حسیب

شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب

فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب

دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی

بارید کان مطرب بودی به فر و زیب.    يادش بخير !


خواب مرا ببسته‌ای!


خمر من و خمار من باغ من و بهار من

خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود

خواب مرا ببسته‌ای نقش مرا بشسته‌ای
وز همه‌ام گسسته‌ای بی‌تو به سر نمی‌شود

بی تو نه زندگی خوشم بی‌تو نه مردگی خوشم
سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود...!

...........................   !

براي اين روزهايتان!

ادبيات 1

با بچه هاي سال اول

 درس دوازدهم-ازکعبه گشاده گردداین در

 باتوجه به ابیات زیر به سوالات پاسخ دهید.

 چون رایت عشق آن جهان گیر           شد چون مه لیلی آسمان گیر

بیچارگی ورا چو دیدند                    درچاره گری زبان کشیدند

                            ++++++++++++++

 

آمد سوی کعبه سینه پر جوش             چون کعبه نهاد حلقه در گوش

 

گو یارب ازاین گزاف کاری              توفیق دهم به رستگاری

 

                             ++++++++++++++

 

از عمر من آن چه هست برجای          بستان و به عمر لیلی افزای

 

گویند زعشق کن جدایی                    این نیست طریق آشنایی

 

1- دربیت سوم ،مفهوم کنایی "حلقه در گوش بودن"را بنویسید.

 

2-منظور از" گزاف کاری "دربیت چهارم چیست؟

 

3-دربیت آخر ،برچه مطلبی تاکید شده است؟

 

4-کدام بیت ،اوج از خود گذشتگی مجنون را نشان می دهد؟

 

5- منظوراز"آسمان گیر شدن"دربیت اول چیست؟

 

6-منظور از مصراع دوم بیت دوم چیست؟

ادامه نوشته

بهار

گردش هستی جز بر مدار محبت نیست و محب جز آرامش محبوب نخواهد؛

آرامشی که

دنیای ناهموار را به خانه‌ای امن بدل می‌کند.

و بهار

فرصت آغازی دوباره است؛

آغاز دوباره ي

رابطه‌های دوست داشتنی!