تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار !
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
زملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آنکه خدمت جام جهان نما بکنند
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم ،بود که بیداری به وقت فاتحه ی صبح یک دعا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد مگر دلالت این دولتش صبا بکند!
+ نوشته شده در بیست و سوم فروردین ۱۳۹۱ ساعت توسط ahmad
|