
چهل روز است که حیرانم، چهل وادى را به طلب پیموده ام و هیچ نیافته ام. هنوز اسم تو بر زبانم جارى نشده که بغضم ترک مى خورد. در ابتداى زمزمه صبورترین مثنوى دنیا قامت قلم به تعظیم خم مى شود.
مرور خاطرات کبودت فضاى سینه ام را به آتش مى کشد و هر چه مى گردم براى درک وسعت صبر تو دامانى جز محبّت خودت نمى یابم.
آشناى دیرینه زخم و عطش! مهربان سینه خونین و دست هاى بریده! بانوى غزل هاى تکرار ناشدنى شهادت و شهامت! تمام آسمان و زمین به تعزیت آمده اند.
چهل روز است که چشمه ها نمى جوشند، مى گریند؛ چهل فصل است که نخل هاى سربلند نینوا سر در گریبان به ایستادگى ات غبطه مى خورند. امّا دیگر کسى نیست که معناى عظیم صبر و مفهوم بلیغ آزادگى تو را بفهمد.
دنیا با دست خودش استقامت مجسم را در خاک کرد و حالا با تمام وجود بر تنگناى لحظاتى که آغوشش تهى از فیض حضور سید الشهداء «علیه السلام» است به سکوت تلخى مى گرید.
بانو! سینه شرحه شرحه فرزندانت، دست هاى متبرک ابوالفضل و سرِ تا ابد سربلند امام حسین «علیه السلام» بوسه گاه لب هاى عطشناک و چشمان بى رمق تو بوده است.
یاور دیرپاى غربت و معصومیت! مادر لحظه هاى ارغوانى رقیه! مبلّغ دین رسول اکرم! اگر نبود استوارى و دیانت تو اگر نبود زبان تیزتر از تیغ و خطبه سوزان تر از آتش تو، پس از فوت پیامبر «صلى الله علیه و آله» و رجعت سرخ حسین «علیه السلام» چه کسى عَلَم پیروزى را در معرکه سرخ کربلا مى افراشت؟ چه کسى جراحت چرکینِ تاریخ را مرهم مى نهاد و میزبان ابدى عاشقان دلسوخته مى شد؟
چهل فصل است که قطره قطره مى بارم و پناهى جز دامان تو نمى شناسم و مأمنى امن تر از سینه سوخته ات ندارم. به آستان مقدست آمده ام تا براى لحظه اى آرامش در خانه ات را بکوبم و خاک سرایت را به مژگان بروبم.
خاتون سرفراز معرکه عشق و کینه! پاسدار همیشه پیروز انسانیت و اسلام! در چهلمین پرده سوزناک این نمایش، قسمت آخر مثنوى صبر، ظفر نام مى گیرد.
چلّه نشینى اینک از من، از ما، از تاریخ، شاهدانى ساخته که ازلیت و ابدیت صداقت حسین «علیه السلام» را همیشه فریاد خواهد کرد.
درختان بارآور انسانیت و ایثار! مردان مردى که پا در رکاب مظلوم همیشه تاریخ بر یکرنگى او صحّه گذاشتید، شهد شیرین شهادت را در جام هاى مستى ساز بهشتى، از دست پاک پسر پیامبر «صلى الله علیه و آله» بنوشید!
بالا بلندترین مرد همیشه تاریخ! حسینى که حُسن نیّت و صدق گفتارت اسلام را حفظ کرد و چشم ناپاک دشمنان را کور! چلّه نشینان سوگوارى ات را دریاب و ما را به جرعه اى و قطره اى از مهر خودت دعوت کن.!
یا ابا عبداللّه!!!