تاكشیدم جرعه یی زان نرگس دلدارمست

دست غیب آمد فراز و كرد استغفار مست

خواست تا پنهان كند رخ ، عشق دست او گرفت

دین ودل شدمست وهوش و عقل هم ناچارمست

باز درحیرت شدم چون چشم در چشمش شدم

چشم مست و لعل مست و خنده و گفتار مست

هرطرف دیدم جز از مستانه گی چیزی نبود

مست چون دیوانه و دیوانه چون هشیار مست

چون شدم در مجلس رندان كسی با ما نبود

جام مست و كوزه مست و باده مست و یارمست

مومن و ترسا و گبرو هندوان رفته زخویش

خانه مست و شهر مست و كوچه و بازار مست

سوی مسجد تا شدم دیدم درانجا نیز هست

شیخ مست و خرقه مست و سبحه و دستارمست

حیرتم افزود چون درخانقه دیدم كه بود

پیرمست و حلقه مست و گرمی اذكار مست

دیدم آنجا صوفیی تكرار میخواند این سرود

كعبه مست و دیر مست و خانة خمار مست

ترسم اندر حشر بینم چون برون آیم زخاك

شرع مست و عرش مست و نورمست و نار مست !!!