کبوتر!
این روزها نگاهِ تو، یک جورِ دیگر است
شرجی تر از نگاهِ شررجوشِ ساغر است
از چشمِ خود بپرس چه آمد به سر مرا
چشمت همیشه با دلِ من، آشناتر است
جامی که هست دستِ دلم، نازِ شستِ توست
این باده، باده ای ست که یک چیزِ دیگر است
باید شبی به خانه ی عشقم گذر کنی
دارم دلی به سینه که نامش است
دیگر پیاله گریه به حالم نمی کند
داند که هفت خطّ ِ من از دلبران سر است
صائم شکست روزه ی خود را که مستِ مست
از جامِ چشمِ توست، که چشمِ تو محشر است!!!
........................... !
+ نوشته شده در ششم آبان ۱۳۹۱ ساعت توسط ahmad
|