يعثتي دوباره !
يعثتي دوباره !
تعبیری در قرآن هست که جزء نخستین آیاتی است که بر پیامبر نازل شد: یا ایها المزمل، ای کسی که جامه به خود پیچیده ای، قم الیل الا قلیلايَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا ال آخر که در سوره مزمل آمده است. مولانا همین کلمه مزمل را گرفته است. ای جامه به خود پوشیده و خطاب های دوستانه ای با پیامبر می کند و خواهش های نیازمندانه ای که خواهش های ما هم هست. می گوید:
هین قم الیل که شمعی ای همام
شمع دائم شب بود اندر قیام
برخیز که تو شمعی و شمع شب ها روشن است.منظورش از شب روزگار خودش است. شب معنویت است. همه جا مادیت و جسمانیت و دنیاویت همه را فرا گرفته است. دوباره بیا و ظهور کن و دوباره در روح زمان حلول کن و دوباره از ابر معنویت بر ما ببار.
خیز و بنگر کاروان ره زده
هر طرف غولی است کشتیبان شده
ببین که کشتی امت تو را کسان دیگری سوار شده اند.نا خدایان باطل و نا حق او را به قبله ناروایی می رانند.
غوث وقتی نوح هر کشتی توئی
همچو روح الله مکن تنها روی
از دل سوخته ای این ندا و صدای او بر می خیزد. نمی دانم که بر او چه بی روائی ها و بی رسمی ها و چه بی رحمی هائی بر اورفته که در خطاب به پیامبر می گوید که ای کاش بودی و دوباره ناخدائی این کشتی را به عهده می گرفتی و ما را مجددا به سوی قبله هدایت و کعبه صداقت می بردی. در انتهای این اشعار می گوید که :
جاهلان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم
هین روان کن ای امام المتقین
این خیال اندیشگان را تا یقین
من دلایل زیادی دارم که مولانا نهج البلاغه زیاد می خوانده و یکی از دلایل من همین بیت مولوی است:
جاهلان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم
یعنی وضعیتی که جاهلان سرورند و عاقلان فراری اند. این جمله دقیقا در نهج البلاغه هست.حضرت علی (ع) وقتی می خواهد زمانه ظهور پیامبر را وصف کند می گوید که بارض عالمها ملجم و جاهلها مکرم.پیامبر در سرزمینی ظهور کرد که عالمان لجام بر دهانشان بود و جاهلان مکرم بودند. مولانا وقتی می خواهد زمانه خودش را وصف کند همین ها را از حضرت علی وام می گیرد. و ما هم دعا می کنیم که
هین روان کن ای امام المتقین
این خیال اندیشگان را تا یقین !!!