خاطراتت!
خاطراتت را کشتم و
بر سر کوه ها افکندم
گویی
ابراهیم بودم
عشقت کبوتر شد و
به لانه قلبم بازگشت
عزم سفر کردم
تاا ز آسمان چشمانت بگریزم
عاشقی گفت:سعی بیهوده مکن
هرجا که روی آسمان همین رنگ است!!!
........................... !
![]()
+ نوشته شده در بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۰ ساعت توسط ahmad
|