همی کوشم...
نخستین نگاهی كه ما را به هم دوخت ،
نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت،
نخستین کلامی که دلهای ما را به بوی خوش آشنایی سپرد،
وبه مهمانی عشق برد...
پر از مهر بودی
پر از نور بودم
پر از شوق بودی
پر از شور بودم
چه خوش لحظه هایی که از هم
نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم
چه خوش لحظه هایی که می خواهمت را
به شرم و خموشی نگفتیم وگفتیم
و حالا
چو رسوا کرد ما را درد عشقت،
همی کوشم به رسوا کردن دل !!!
+ نوشته شده در بیست و هشتم آذر ۱۳۹۰ ساعت توسط ahmad
|