آب زندگی!
دل مدزد از دلربای روح بخش
که سوارت می کند بر پشت رخش
سر مدزد از سرفراز تاج ده
کو ز پای دل گشاید صد گره
با که گویم در همه ده زنده کو
سوی آب زندگی پوینده کو
تو به یک خواری گریزانی ز عشق
تو بجز نامی چه می دانی ز عشق
عشق را صد ناز و استکبار هست
عشق با صد ناز می آید به دست
عشق چون وافیست وافی می خرد
در حریف بی وفا می ننگرد
عهد فاسد بیخ پوسیده بود
وز ثمار و لطف ببریده بود!
+ نوشته شده در بیست و یکم آذر ۱۳۹۰ ساعت توسط ahmad
|