دارم به دست خاطره ها می سپارمت

در انزوای مقبره ها می گذارمت

 

تبخیر گشته ای به گمانم که سالهاست

ابری ترین کرانه شدم تا ببارمت

 

ای بادبان له شده ! تاریکتر بتاب

باید میان سینه ی دریا بکارمت

 

روزی که چشمهای مرا ترک می کنی

اصلا خلاف وعده بگو : دوست دارمت

 

طولی نمی کشد که به بن بست می رسی

عرضم تمام شد ، به خدا می سپارمت!!!